Loading...

مصاحبه با دانيل ليبسكين Daniel Libeskind

/, مقاله های معماری/مصاحبه با دانيل ليبسكين Daniel Libeskind

مصاحبه با دانيل ليبسكين Daniel Libeskind

مصاحبه با دانيل ليبسكين Daniel Libeskind ، مۀ 1992

در پانزده سال گذشته، دانیل لیبسکیند نقش عمده ای در تبین نظریه پردازی معماری آوانگارد داشته است. اکنون این تقریباً نخستین بار است که کارهای وی به مرحله اجرا در می آید. طرح های بحث برانگیز وی برای گسترش بخش یهودی موزه برلین، و ساختمان مرکزی یک بانک بین المللی در ویسبادن، نشان از تحقق نخستین معماری دیکانستر اکتیویستی- با هر میزان اهمیت- دارد. مارک دودک و سوزانامیلر [مصاحبه کنندگان]، به دیدار لیبسکیند رفتَند تا به اطلاعات بیشتری درباره پیشینه شخصی و نیز رویکرد وی به معماری، به ویژه در پروژه موزه برلین، دست یابند.

پرسش: من تصور می کنم که دفتر شما برآیند کارتان در ویسبادن و همچنین شروع قریب الوقوع گسترش بخش یهودی موزه برلین خواهد بود. از بعد کیفی، شما در دفتر جدیدتان چه نوع فضایی را جستجو می کنید؟

د.ل.: هر چیز که در دسترس باشد. برلین از این جنبه، چیز بغرنجی است. دفتر من واقعاً نوعی آپارتمان است و من می کوشم تا تمایز بین خانه و دفتر کار را به حداقل ممکن برسانم. فلیپ جانسون به تازگی در این دفتر حضور داشت و واقعاً تعجب کرد که من چطوری می توانم کارم را از همین آپارتمان انجام دهم. شکل و شمایل دفتر تأثیری در من ندارد. اتفاقاً فکر می کنم من به دنبال چیزی هستم که قبلاً حکم دفتر کار را نداشته است. همین اواخر نمونه مختصری را در بالای یک مغازه قصابی دیدم، که پلان قرن نوزدهمی شاخص داشت و تا دل تان بخواهد فضایش منحصر به فرد و بسیار خاص بود. خیلی هم بو می داد. نینا [همسر وی] هم مهمترین فرد زندگی من و هم مهمترین فرد این دفتر است، چرا که شکل اداری به آن می دهد. او در عین حال بهترین و سخت گیرترین منتقد من نیز هست.

پرسش: شما در لودز لهستان به دنیا آمده اید و ظاهراً در همه جای دنیا زندگی کرده اید. خانه کجاست، و آیا اصولاً موضوع در خور اهمیتی است یا نه؟

د.ل. : بله، من در همه جای دنیا زندگی کرده ام؛ امریکا، لندن، میلان. حتی مدتی هم در فلسین اشغالی زندگی کردم. بچه ها ظاهراً به سفر خو می گیرند. آنها به همان مرض پدر و مادرشان دچارند و همه جا برای شان به یکسان مأنوس است. من این حرکت دائمی را چیزی منفی نمی دانم. بچه ها به آسانی با همه چیز می سازند، کلی زبان یاد می گیرند، و البته در این میان چیزهای منفی هم خواه و ناخواه وجود دارند، که از جمله آنها گم کردن دوستان است. من حس آدم های دائم به سفر را دارم. من برای خودم آینده ای در برلین می بینم، ولی به هر حال آنجا خانه من نیست. بیشتر بستگان من در اردوگاه های کار اجباری نابود شدند و من این را تا همین اواخر نمی دانستم. و اولین اردوگاه آزمایشی کار اجباری نیز در محله یهودی نشین لودز بود. این رخداد مشخصاً برای من اهمیت داشت. اولین مکان تبعید یا اخراج یهودیان برلین، همین محله یهودی نشین لودز بود. برلین نه تنها مرکز رایش بلکه در عین حال مرکز نابود سازی جمعیت یهودی اروپا بود. این خود تأثیر شگرفی بر نگرش من نسبت به موزه، تاریخ برلین و تاریخ اروپا داشته است. بنابراین بحث فقط برسر آلمان نیست طراحی این موزه تا حدی جنبه شخصی دارد چرا که من خود دارای تجاربی شخصی راجع به آدم سوزی نازی هستم، اما این مقوله فراتر از مسائل شخصی است. در زندگی فرهنگی امروز اروپا، نسل کاملی از مردم از بین رفته اند و این فقدان خود باعث به وجد آمدن عصر جدیدی شده است. چرا که در این میان حد واسطی وجود ندارد. نبود این تداوم یا حد واسط نیز به خاطر نابود شدن مردمی است که در واقع حامل این تجارب بوده اند. و البته، باور داشت های مردم هم تغییر کرده است. همه چیز تغییر کرده و این برلین، به کلی متفاوت از برلین 1933 است. این گونه است که با تلفیق این دو فرهنگ (برلین قدیم و سنت یهودی قدیم) می توان آن دو را با دوره حاضر به هم وصل کرد، و در عین حال چیزی تازه در مورد برلین امروز و فردا گفت. نیز چیزی راجع به طبیعت و ماهیت برلین گفت. برلین شهری است کاملاً باروک. برای همین، موزه به خود برلین مربوط می شود، و نه منحصراً به قضیه آدم سوزی. چیز منبهمی هم که عمدی است در این بنا به چشم می خورد، و آن این که به اندازه تاریخ این شهر درهم وبر هم است و به اندازه مفاهیم این تاریخ، دشوار.

پرسش: شکل ساختمان های موجود موزه در محوطه کاملاً واضح است. این امر چه تأثیری بر فرم ساختمان جدید گذاشته است؟

د.ل. : نباید به چیزهای ظاهری از قبیل فرم اهمیت داد. همین کافی است که ساختمان جدید متفاوت از چیزهای موجود است. آنچه اهمیت دارد، تاثیری است که بر آدم بر جا می گذارد. امکان هر گونه برداشت هم از آن وجود دارد. این پروژه واپس گرا نیست، بلکه رو سوی آینده و تداوم روابط میان آلمان ها و یهودیان دارد. به هر حال شکل آن (اگر بحث بر سر شکل است) می تواند به بسیاری چیزها مربوط باشد- ساختمان مندلسون، بنای موجود، ساختمان IBA؛ آری شکل بنای جدید به همه اینها مربوط می شود. این ساختمان آینده متفاوتی دارد و به همین خاطر نمی تواند برای من در ساختمانی بلوک مانند باشد. این توسعه ی راستین است، نوعی پانوشت است، نوعی متمم یا مکمل است (به قول دریدا) و شبیه به نوعی مقدمه یا موخره است.

پرسش: آیا می توانید در جای دیگری هم موزه یهودی بسازید؟

د.ل.: یک نفر چنین پیشنهادی کرد، ولی من رد کردم. من که نمی توانم موزه یهودی ساز حرفه ای باشم. اما من با این ساختمان، از اینکه مسئولیت خطیری را بردوش گرفته ام، احساس غرور می کنم. من در برابر آنانی که هیچ گاه آن را نمی بینند، چرا که کشته شده اند یا روح شان زخم خورده و جریحه دار شده است، یعنی به عبارتی آن برلینی های دیگر، مسئولم. باید برای آنان که به تماشا می آیند، جالب توجه و چالش برانگیز و در عین حال چیز معنوی باشد. مردم راجع به معماری آن از دید حرفه ای بیندیشند. ساختمان باید به آنان آزادی چگونگی استفاده از آن را بدهد. فقط واقعیت خود ساختمان است که چیستی اس را مشخص می سازد. فشردگی و پیچیدگی بنا با تکمیل آن آشکار می گردد. چیزی است فطری و نفسانی . موزه در واقع تجربه ای است همواره سرگردان کننده و دوباره جهت دهنده تا بدین ترتیب تمرکز بر وقایع و تجربیات تاریخی را به بهترین شکل نمود دهد. موزه حکم نمایش چیزهایی تلفیق پذیر را دارد. ماهیت دنیای مدرن نیز همین است. زوایای تازه، به شیوه ای متفاوت مورد آزمون قرار می گیرند.

 

 

نویسنده : مسعود زمانیها

با معمار نمونه همراه باشید

 

2019-10-01T01:07:13+03:301st اکتبر, 2003|Tags: , , , |۰ Comments
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اشاره به موضوع
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments

گروه معماری و دکوراسیون داخلی مسعود زمانیها

طراحی، نظارت و اجرای پروژه های لوکس و فاخر معماری و معماری داخلی

اطلاعات تماس

Phone: 0098 - 21 - 26416252

Mobile: 0098 - 912 - 1045329

Web: http://nemoneh.com